روزگار مادریم

امشب لابه لای گلواژه های نیایشت، مابین آسمان خریدنِ لب ها و بغضستانِ حنجره ات، وقتی قول قطعی عاقبت بخیری ایامت را گرفتی، در یک مکث کوتاه خدای مرا هم صدا بزن! دستانت که تا خدا پل زد به استجابت اشک های من کمی خدایت را زمزمه کن.... "برای هم دعا کنیم..."

الهی ... زمين تنگ است و آسمان دلتنگ پنجره اي براي تماشا و حنجره اي براي صدا زدن ندارم اميدم به توست پس بي آنکه نامم را بپرسي و دفترهاي ديروزم را ورق بزنى، رحمتت را در این ماه پربرکت و این شبهای عزیز برماو همه کسانيکه تو را عاشقانه می خوانند و عزيزند جاري کن یک هفته است که باز این فرشته معصوم خیلی عذاب میکشه هر شب تا بعد از سحری بیدار و گریه و گریه و گریه و گریه.... بعدش هم از خسته گی خوابش میبره و پنج یا شش صبح دوباره بیدار... عجب تحمیلی خداوند به من و همسرم داده تقریبا تمام شب بیداریم و صبح هم سرکار.......... خیلی خسته ام ...

خدايا ! در انتظار رحمتت نشسته ام بدهى ، كريمى ندهى ، حكيمى بخوانى ، شاكرم برانى ، صابرم الهى احوالم چنانست كه مى دانى و اعمالم چنين است كه مى بينى نه پاى گريز دارم و نه زبان ستيز ياالرحم الراحمين بهترين ها را درين روز ها براى عزيزانم كه از بهترين ها هستند مقدر فرما

استغفر الله العظیم من کل دنب و اتوب الیه. طلب مغفرت میکنم از خداوند بزرگ بخاطر تمامی گناهانم و توبه میکنم به سوی او. اللهی آمین.